(لاهم إن العبد یمنع رحله فامنع رحالک .
لایغلبن صلیبهم ومحالهم أبدا محالک
إنکنت تارکهم وقبلتنا فأمر ما بدا لک).
«خداوندا، هر بنده ای از بار و بنه خود فاع میکند، تو نیز از بار و بنه خود دفاع بکن. خداوندا پرچم ایشان و نیروهای ایشان هرگز بر نیروهای تو پیروز و چیره نگردد. اگر تو آنان را در ویران کردن قبل? ما رها و آزاد بگذاری، این کاری است که هرگز از تو سر نزده است«. ابرهه لشکریان خود را و فیل خود را رهسپار چیزی کرد که برای آن آمده بود. فیل او از ورود به مکّه خودداری کرد. تلاش کردند فیل را وادار به مکّه کنند، امّا موفّق نشدند. این حادثه با فرمود? پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم ثابت میگردد. روز حدیبیّه وقتی که شتر پیغمبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به نام قصواء خوابید و به مکّه وارد نگردید، مردم گفتند: قصواء نافرمانی میکند و از جای خود تکان نمیخورد. پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود:
(ما خلأت القصواء , وما ذاک لها بخلق , ولکن حبسها حابس الفیل).[1]
«قصواء نافرمانی نکرده است و بر جای خود ماندگار نمانده است. سرکشی و برجای ماندن خلق و خوی آن نیست. ولی آن کس که فیل را نگاه داشته است و از رفتن بازداشته است قصواء را نگاه داشته است و از رفتن بازداشته است«.
در صحیح مسلم و بخاری آمده است که پیغمبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم زمان فتح مکّه فرمود:
(إن الله حبس عن مکة الفیلوسلطعلیها رسوله والمؤمنین , وإنه قد عادت حرمتها الیوم کحرمتها بالأمس , ألافلیبلغالشاهد الغائب).
«خداوند فیل را از ورود به مکّه بازداشت، ولی پیغمبرش را و مؤمنان را بر مکّه مسلّط گردانید. امروز حرام بودن مکّه به مکّه بازگشته است (و جنگ و تاخت و تاز بدان قدغن و حرام گردیده است. همان گونه که دیروز حرام و قدغن بوده است. هان! باید حاضرتان آن را به غائبتان برساند».
این حادثه ثابت گردیده است، این که فیل در آن روز از ورود به مکّه بازداشته شده است . . .
سپس آنچه که خدا اراده کرده بود واقع شد و آن ارتش و فرمانده آن هلاک گردیدند. خداوند دستههائی از پرندگان را بر ایشان گماشت. پرندگان آنان را با سنگهائی از سجّیل، یعنی سنگ گل، سنگ باران کردند، و ایشان را بسان برگهای خشک و تکّه تکّ? درختان، تکّه و پاره کردند. همان گونه که قرآن مجید در بار? ایشان روایت میکند . . . جسم ابرهه به بیماری مبتلا شد. او را از میدان به در بردند. بدنش تکّه تکّه میریخت تا او را به صنعاء رسانیدند. ابرهه نمرد تا سینهاش شکافته شد و دلش پیدا گردید، همان گونه که روایتها نقل کردهاند . . .
روایتها در بار? نوع این پرندگان و شکل و حجم آنها، و حجم سنگها و نوع و چگونگی عملکرد آنها مختلف است. همچنین برخی از این روایتها میرسانند که آبله و به در همین سال در مکّه پدید آمده است.
کسانی که گرایش دارند به تنگ کردن کمربند خارقالعادهها و نادیدهها و ناشناختهها، و میل دارند قوانین جهانی مأنوس و معلوم را ببینند کار خود را میکند، این حادثه را با وقوع وبای آبله و حصبه تفسیر میکنند، و آن را نزدیکتر به عقل و بهتر میدانند. میگویند مراد از پرندگان هم چه بسا مکتبها و پشهها باشد که میکروبها را با خود بدینجا و آنجا منتقل میکنند، چه پرنده هر چیزی است که بپرد و پرواز بکند. استاد امام شیخ محمّد عبده در تفسیر این سوره در جزء عمّ فرموده است:
«در روز دوم، بیماری آبله و سنبه در میان لشکریان پخش گردید . . . عکرمه گفته است: این نخستین آبلهای است که در میان عربها دیده شده است. یعقوب پسر عتبه در بار? حادثهای که رخ داده است گفته است: نخستین به و آبلهای که در مــالک عربی دیده شده است در آن سال بوده است. و با کاری با بدنهای آنان کرد که کمتر چنین چیزی روی میدهد. گوشت بدنهایشان تکّه تکّه مـیشد و میافتاد. سپاهیان و فرمانده ایشان به هراس افتادند و پشت کردند و گریختند. آن فرد حبشی یعنی ابرهه نیز به این بیماری گرفتار آمد. مرتب گوشت بدنش قطعه قطعه و تکّه تکّه میگردید، تا بدانجا که سینهاش شکافت و در صنعاء مرد.
این چیزی است که روایتها در بار? آن اتّفاق نظر دارند، و صحیح است بدان معتقد شد. این سور? بزرگوار برای ما روشن میدارد که آن آبله یا آن حصبه از سنگ خشکی پدید آمده است که توسّط گروههای پرندگان بر سپاهیان افتاده است، از قبیل همان چیزهائی که یـزدان سبحان توسّط بادها بر سر بعضیها می آورد.
پس درست خواهد بود معتقد شوی که این پرندگان نوعی پشّه یا مگس بودهاند و میکروبهای بعضی از بیماریها را با خود منتقل نمودهاند. این سنگها هم از گل خشک آغشته به سم بودهاند که بادها آن سـگریزه ها را با خود آوردهاند. میکروبها به پاهای آن جانداران آویخته شدهاند و چسبیدهاند. وقتی که میکروبها به بدن چسبیدهاند به سوراخهای آن وارد گردیدهاند و چنین زخمهائی را به وجود آوردهاند. بدن بر اثر چنین زخمهائی تباه و متلاشی شده است و گوشت آن فرو افتاده است و تکّه و پاره گردیده است. بسیاری از این نوع6 پرندگان ضعیف و کـوچک از جمل? بزرگترین سپاهیان یزدان در هلاک گرداندن کسانی از انسانها بشمارند که خدا بخواهد ایشان را هلاک و نابود گرداند. این جاندار ضعیف و کوچک - که امروزه بدان میکروب میگویند - میتواند از جمل? همچون جاندارانی باشد. همچون جاندارانی گروهها و دستههای زیادی هستند که شمار? آنها را جز آفریدگار آنها نمیداند . . . نمایش قدرت خداوند بزرگوار در مغلوب و مقهور ساختن طاغیان و سرکشان در این نمودار نمیگردد که پرندگان به انداز? قلّههای کوهها، و نه به انداز? سیمرغ، بزرگ باشند، و نه در این نمودار میگردد که دارای رنگ و نوع ویژهای، و نه در این که انداز? مشخّصی و چگونگی ویژهای و تأثیر معیّنی داشته باشند . . . خداوند در هر چیزی ارتش و سپاهیانی دارد.
عناوین یادداشتهای وبلاگ